سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... از هر لذّتی جز یاد تو، از هر آسایشی جز همدمی تو، از هر شادمانی ای جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز فرمانبری ات، از توآمرزش می خواهم . [امام سجّاد علیه السلام ـ در مناجات ذاکرین ـ]   بازدید امروز: 36  بازدید دیروز: 10   کل بازدیدها: 178958
 
حرفای دل
 
اشتباه من
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(چهارشنبه 86/3/16 ساعت 12:0 صبح)

اشتباه اول من و تو یک نگاه بود

 عشق ما از اولین نگاه اشتباه بود

گر چه باورت نمی شود ولی حقیقتی است

 اینکه کلبه ی من از غم تو روبراه بود

می دویدم و میان کوچه جار می زدم

 های های گریه بود و اشک و درد و آه بود

 گاه گریه می شدیم  گاه خنده مثل شوق

 این هم از تب همان نگاه گاه گاه بود  

 جنگ بر سر من و خدا و عشق بود سیب  

سیب بی گمان در آن میانه بی گناه بود  

هر کجای شب که مثل سایه پرسه می زدیم  

ردی از عبورسرد آفتاب و ماه بود  

آفتاب من تویی و ماه من بگو چرا

با حضور آفتاب روز من سیاه بود  

اهل شکوه نیستم وگرنه آنهمه غروب

بر غریبی من و تو بهترین گواه بود

زیر چتر سایه ی تو خیس گریه می شوم

مثل آن زمان که دل هنوز سربراه بود

    هرچه می دوم به انتهای خود نمی رسم

مانده ام کجا ، کجای کار اشتباه بود



نظرات دیگران ( )

دریای وجود
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(پنج شنبه 86/3/10 ساعت 12:0 صبح)

در ساحل دریای وجودت دلم شکسته شد.کاش می دیدی شب های

تنهایی مرا.کاش می دانستی که چه دیوانه واردوست می دارمت.

گفتند اگر تمام یک های عالم را کنار هم بگذاری به بی نهایت میرسی

من تمام آرزوهایم را روی هم گذاشتم که به تو برسم.

هیهات آرزوهای من ازیک هم کمتربود.

به سان شبگرد تنهایی, درتاریکی شب به دنبامت می گردم

می دانم دیگرنمی یابمت. این روح من است که سرگردان

برسرگورآرزوها می گردد.دلم برای دیدارت پر می کشد...کجا

و چگونه بیابمت؟ای پرنده غزل خوانم که ازبرم پرگشودی

ورفتی غم فراقت را با که در میان گذارم هرگز فراموشت نمی کنم .

به یادت زنده هستم و به یادت می میرم.نازنینم از درد نبودنت

گریانم.بی تو دیگرتنهاترین شدم.

بی تو دلگیرم هیچ می دانی چرا ؟ چون در برم نیستی.کاش

کنارم بودی و مرحم دردهایم می شدی.

کاش هیچ گاه آسمان گرد جدایی نمی پاشید.نمی دانی چه

قدردلتنگم. درتک تک شب های تنهایم عذاب شمردن

شب های نبودنت را کشیدم .از این روزگار خسته شده ام

درد,کشیدن سخت است .از آن سخت تردرد جدایی است.

در تمام وجودم غم را حس می کنم .

همیشه دنبال آن راه و آن جاده وآن آهی میگردمکه مرا به آشیانه تو ببرد.

بی تو پاهای خسته ام را روی ماسه ها می کشم و بی هدف

کنار ساحل را پیش می گیرموهمراه دریا که تا افق دور است

تا جایی که چشم کار می کند

پیش می روم کجا می روم؟چه می خواهم از این رفتن بیهوده؟نمی دانم...

تنها می دانم که از آسمان وزمین از طبیعت و همه چیز خسته ام

خسته ام سخت نیازمند تکیه گاهی ,تکیه گاهی قوی که

سهمی از بارغم هایم را بدوش کشد

و باراشک هایم نتواند کمرش را خم کند.ای کاش مثل آسمان

بودمهروقت که دلتنگ می شدم بغض خود را می شکستم

وقطرات اشکم را نثارزمینیان می کردم.

باید غصه ها را در دل بریزم

آری باید صبور باشم.باید صبور باشم.

صبور باشم.

در سایه سارخستگی درزیریک درخت تنها و بی پناه ازحمله تگرگ

چشم انتظارتوبودم ای رفته بی خبر



نظرات دیگران ( )

قصه غم
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(شنبه 86/3/5 ساعت 12:0 صبح)

غصه‌ی تو برای من، شادی من برای تــــــــــو
دلت گرفت بگو خودم، گریه کنم به جای تــــــو

شرمنده عزیز که دلم واسه چشای تو خیلی کمه
شرمنده عزیز که تو میری و من دوستت دارم یه عالمه



نظرات دیگران ( )

خلوت دل
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(سه شنبه 86/2/25 ساعت 9:0 صبح)

از خلوت دل پر زدی، سکوت دل بر هم زدی


شریک لحظه های من، از پشت به دل خنجر زدی

 

جان میدهم به عشق تو، دل بسته ام به مهر تو


قلبت شکارم کرد و من افسون شدم در سحر تو

 

دلبسته ی کسی شدم ، که عاشقی بلد نبود

تو شب تاریک دلش ، نشونی از سحر نبود

 

خواستیم با هم تو شهر عشق ، بریم پی یکی شدن

فهمیدم از برق چشاش ، مردم ، مرد سفر نبود



نظرات دیگران ( )

خزان
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(جمعه 86/2/21 ساعت 12:0 صبح)

در یک روز خزان پاییزی پرستویی را در حال مهاجرت دیدم
به او گفتم :چون به دیار یارم می روی به او بگو دوستش دارم
بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت :
دوستش بدار ولی منتظرش نمان!



نظرات دیگران ( )

من کیستم
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(شنبه 86/2/15 ساعت 12:0 عصر)

من کیستم که در زمین و آسمانت هر جا روم تنها ترینم
تو اگر مرا برای خود می خواهی قسمت میدهم به تار و پود
واژه سنگین خواستن که دل را از این ظلمت برهان که من هم می خواهمت...

من کیستم که از روز آغاز هم همه چیز برایم کهنه بود حتی در لحظه
دیدار جهان گریستم ! غم را شبی بدرقه کردم و اکنون میهمان شبانه
خشم است و فریادهایی آتشین که سوختن را بر درد پیروزی میدهند



نظرات دیگران ( )

گناه
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(یکشنبه 86/2/9 ساعت 12:0 عصر)

سلام ای یاس سفید که رنگت عشق پاک را یادم می اندازد...
تو یاد تنهایی را در دل من زنده می کنی

تنهایی منم مثل تو تنهایی گناه نیست نه به خدا گناه نیست تنهایی...
تنهایی کلمه ای است که م آن را دوست دارم چون به آن عادت کردم

نمی دونم میفهمی یا نه حتما می فهمی چون تنهایی و کسی که تنهاست
بیشتر عذاب می بیند غم هم خونه ی اوست هم خانه ی من هست!!!
من به گریه کردن هم عادت کردم ...!!!



نظرات دیگران ( )

گمشده
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(سه شنبه 86/2/4 ساعت 5:0 عصر)

گمشده ام ، در یک قفس سرخ ،در یک باغ پر از گلهای سرخ محبت و عشق...
گمشده ام ، در قلب یک عاشق ، در قلب یک مجنون
...
گمشده ام ، در یک آغوش گرم ، در دشت پر از آرزو و امید
...
گمشده ام ، در کنار دریا ، لحظه غروب خورشید ، درون دستهای گرم یک معشوق



نظرات دیگران ( )

دوستی
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(شنبه 86/2/1 ساعت 10:10 عصر)

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی
بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری

 *************    

وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه؟زود دستمو بالا بردم
گفتم یک بخش.اما از وقتی تورو شناختم فهمیدم عشق3
بخشه:1دیدنه تو...2شوقه با تو بودن...واندوهه بی تو بودن

 

 **************      

 من تو این دنیا 3تا دوست دارم...
1خورشید2ماه3تو
اولی رو واسه خودم
دومی رو واسه شبام
ولی تورو واسه تک تک لحظه هام



نظرات دیگران ( )

بی نشان
نویسنده: مهدی(Bad...Boy)(شنبه 85/12/12 ساعت 8:57 عصر)

نشانی از تو ندارم،اما نشانی ام را برای

تومی نویسم:درعصرهای انتظاربه حوالی بی کسی ام

 قدم بگذار،خیابان غربت راپیدا کن وارد کوچه

 پس کوچه های تنهایی شو،کلبه ی غریبی ام را

 پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار

مرداب آرزوهای رنگی ام،در کلبه را باز کن

 به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار

 بزن،مراخواهی دید بابغضی کویری که غرق در

 عصاره ی انتظار پشت دیوار دردهایم نشسته ام

برای شکستن من یه اخم کافیه ...

 نیازی به فریادت نیست واسه اشک ریختنم

 سکوت تو کافیه ... نیازی به قهر نیست

 برای مردنم حرف رفتنت کافیه ...

 نیازی به انجامش نیست  نمی خوام بین منو بین

 دلش جنگ بشه نمی خوام عشقی که اون نداره

 کم رنگ بشه من فقط یه چیزی از خدا می خوام

 واسه یک بارم شده دلش برام تنگ بشه ...



نظرات دیگران ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عاشقانه ای برای تو
اعتراف عاشقی
دوستت میدارم
پیش کش
پیمان
حلقه دار
شکسته
عاشق
این روزها
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
عشق
رازشقایق
خرداد
شهریور
قدیم
تابستان 86
جدید
بهمن

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
حرفای دل
مدیر وبلاگ : مهدی(Bad...Boy)[77]
نویسندگان وبلاگ :
رز کوچولو[1]

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ... تنهایی را دوست دارم زیرا در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد

|| لوگوی وبلاگ من ||
حرفای دل

|| لینک دوستان من ||
عکس روز
بازی بزرگ
پائیزخزان
کتابچه کارتون آیناز( آثار هنری مهناز یزدانی انیماتور و کارتونیست
خاطرات دلتنگی
روزهای بی خاطره
مهربون کوچولو و عشقش...
رز وحشی
سکوت ستاره
عاشقانه
مرگ یک عاشق(شیدا.ساسان)

|| لوگوی دوستان من ||



زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست - به روز رسانی :  1:50 ع 86/11/26

|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو